خود ویرانگری

تا حالا پیش اومده با دست خودتون از خودتون بکنین و به یکی دیگه اضافه کنین؟!

پیش اومده از تجربیاتی که با تیکه های روح و جسمتون به دست آوردین به دیگری با اختیار تمام انتقال بدین و بدونین همین هم از خودتون قراره کم بشه؟!

پیش اومده هزاران بار اشتباهی رو ‌تکرار کنید...از نزدیکترین فردتون ضربه بخورید و همچنان رازها و درد و دل ها و تجربیاتتون رو در اختیارش قرار بدین؟!

پیش اومده مجبور باشین همه این هارو ببینین و بفهمین و تحمل کنین و دم نزنید تا قضاوت نشید؟!

چون اطرافیان با شما فرق دارند؟!

چون نمیخواید آدم بد داستان باشین؟!

اصلا تا حالا پیش اومده خودتون نباشین چون نمیخواین اطرافیانتونو از دست بدین؟!

 

فتوکلت علی الله...فهو حسبی 

تنها امیدم!

۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سَیِّده ...

بِسمِ اللّه الرَّحمٰنِ الرَّحیم

سلام :)

موقعیتای مختلفی برام پیش اومد که خواستم اینجا بنویسم تا از بار روانی ذهنم کم بشه...

اما هر دفعه موکول کردم به دفعات آینده و همین نوشتن رو برام سخت تر و سخت تر کرد...

از اونجایی که همیشه اولین قدم سخت ترین قدم هست و از اونجایی که یکی از راه های کنترلِ « کمال گرایی منفی » انجام دادن ناقص بعضی کارهاست میخوام اولین پست رو خیلی ساده و بدون موضوع بذارم تا بشکنه این طلسم ...

تا بنویسم از روزهای سختی که میدونم در پیشه... صرفا جهت ثبت خاطرات! و بعدا بخندم بهشون :)))

۱۴ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سَیِّده ...